من و جنون های بی گاهم...

هرزنویس هایی بر کف دستم

من و جنون های بی گاهم...

هرزنویس هایی بر کف دستم

به یاد فرهاد






فرهاد...کلمه ای که از اسم بودن گذشت و یک فعل شد.کلمه ای کافی برای اغاز و پایان.کلمه ای با هزار امید و آرزو.کلمه ای که برای من در مدتی کوتاه هزاران احساس برانگیخت.موجی را به وجود آورد که فرو خفته نمی شود.نهم شهریور ماه آغازگر صدایی خاموش شد که صدایش تا روزگار باقیست، یاد می شود.آغازگر صدای مردی که سوت او پشت پیانو در کلن آلمان هنوز در گوشم زنگ می زند.مردی که صدای "متشکرم" او هنوز در آن سالن به گوش می رسد.مردی که با دیدن "گنجشکک اشی مشی" " کودکانه" آواز سر می داد از فراش باشی و حاکم باشی."رضا موتوری"ای که هنوز صدای سکوتش احساسم را می رقصاند.با "شبانه ها"یش شبم را پر ستاره کرد.افسوس می خورم که سال هفتاد و هفت در هتل شرق تهران نبودم.شناخت من محدود به به یک ساعت و نیم کنسرت ، چند ترانه و عکس و یک دکلمه و چند کلمه شامل فرهاد مهراد پسر رضا مهراد است.اما ستایش من به عنوان بچه ای که به سختی دو دهه عمر کرده نه از برای هویتش بل از هنرش است.افسوس می خورم که "آمین"اش را کامل نکرد که پیوندی باشد بین فرهنگ ها.حیف که "برف"باراندنش را نشنیدم.حیف از کسانی که بی دلیل ماندند اما او که باید، نماند.چه طنز تلخی که سالگرد روز به خاک سپاری او(سیزدهم شهریور ماه) به من شناسنامه دادند.چه تلخ که در این خاک، دفن نشد.چه تلخی هایی که... .

این مرد ابدی هرچه بود،بود،آنچه مرا چشم می بُرد این بود که از درون آسمان هفتم زمین را می دید،با همه ی زیبایی ها و زشتی هایش.مردی که آرزو داشت وجدان ها بیدار شوند.شاید این خیال من باشد اما سخت نکوست و مناسب از بَرَش.اگر خطا باشد به جان میخرم زیرا او دلم شاد کرد حتی اگر بی غرض.اگر در پی مال بود ،شاید...اما مرا رام کرد.نه...او هرکه باشد جز خیرش چیزی باقی نگذاشت.حتی اگر ناخواسته،نتیجه این است که ما حال حس می کنیم خدای آوازش،خدای انتقام نیست،خدای عشق است.

وقتی برای او مینویسم کلمه واحساس کم می آورم...از پی آهنگش می روم ،بیخود می شوم از خود...

"یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب، منو میبره کوچه به کوچه...باغ انگوری...باغ آلوچه...دره به دره...صحرا به صحرا...اونجا که شبا پشت  بیشه ها، یه پری میاد ترسون و لرزون...پاشو میزاره تو آب چشمه...شونه میکنه موی پریشون..."

فرهاد جانم شرمنده ی تواَم که هنوز عمویادگار ،مرد کینه دار،هنوز مسته و نیست هشیار...هنوز خون شهدا از فانوس شکسته می جوشد و ما... .

فرهاد سیبی بود بهشتی که ما قثط از عطرش سیراب و مست شدیم...دریغا که از طعمش ندانستیم...

فرهادجانم رفتی...برو به سلامت.....اما هزار شیرین یاد جا گذاشتی که مجنون ها یادت کنند.یادت را فقط به یک کلمه میتوان ذکر کرد.......فرهاد

امیر راهدار

چهارم شهریور ماه یک هزار و سیصد و هشتاد و هشت خورشیدی

ایرانشهسرای من...اُکسین)نام قدیم اهواز)

Talkhine.blogsky.com









نظرات 11 + ارسال نظر
Mostafa دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:12 ق.ظ http://cubazaknews.blogfa.com

داش امیر نظر کلی ام رو در مورد اشعارت که گفته بودم متعاقبا میگم می چسبونم ته این پستت:
یکی اینکه وقتی شعر مینویسی از ذهنت کمک نگیر(قبلش این کارو کن، جدا از اینکه به فکر شعر گفتن باشی)؛دوم اینکه از خواص عناصر و روابط عناصر بیشتر از خود عناصر بهره ببر. اینا رو یه استاد در مورد آخرین شعر به من گفت(فقط در مورد آخریش صادق بود) و به نظر میرسه در مورد تو نیز صادقه
سوم: چندتا از شعراتو که خوندم هر از گاهی دست انداز داشت! دست انداز مال داستانه نه شعر
منم یه زمانی شعر میگفتمو یه عده اصطلاحا بهش گفتن "برگزیده کشور"(سال 84- تبریز)(جوهر عشق تو ریخت روی قلبم خواستم پاکش کنم بدتر شد). از همون موقع کشیدم کنار.

Mostafa دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:37 ق.ظ http://cubazaknews.blogfa.com

خوب توی دس نبشتت دقتت نسبت به واژه ها و عناصر و... رو به رخ کشیدی.ایول
باسه ما بی سواتا خوبه...مثه اینکه اونایی که این کاره هسن خوششون نمیاد(همون طور که در مورد شعر گفته بودم)
رو هم رفته: بازم نبشته بذار تا ما هم سر بزنیم

قربونت عزیزم.باشه.بگرد تا بگردیم.

مترسک دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:55 ب.ظ http://mataarsak.persianblog.ir

سلام دوست من
خوبی ؟
دلم برا تمام بچه های نت تنگ شده بود
اومدم یه سک سک کنم بازم بارمو بندازم رو کولم برم تا دیداری دوباره

خیلی نامردی.بی خبر میای.چارخط هم بیشتر نمی نویسی.اشکال نداره همین هم غنیمته.مرسی سرزدی.بیصبرانه منتظرم برگردی.

بانو تمشکی سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:06 ق.ظ http://tameshki.com

تورو جدت قالب اینجا رو عوض کن . . .

س سال طول میکشه لود شه :(

به خدا من این تم رو دوست دارم.سبکتر نمی شه دیگه

یه دوست... سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:33 ق.ظ http://www.parima.blogfa.com

با یه اپ خفن چه طوری؟................
اونم چه اپی؟








جواب میخواما؟؟؟!!!
اگه تونستی حلش کنی!!!!؟؟؟؟؟؟؟

سامانه سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:08 ق.ظ http://3zeliyedustdashtan.blogfa.com/

سلام . فرهاد رو خیلی دوست دارم
خیلی خوشحال شدم در بارش نوشتی.
راستی قالبت رو عوض نکن ...خب؟
با این که سی سال طول می کشه لود شه ولی خیلی آرامش بخشه...

مرسی سر زدی.باشه خودم هم خیلی این تم رو دوست دارم

مهسا سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:23 ق.ظ http://3lloleenferadi.mihanblog.com

سلااام دوست عزیز من فرهاد رو متاسفانه نمیشناسم ولی حالا شناختمش با حرفای قشنگت.

لطف کردی اومدی.پیشنهاد میکنم آهنگاشو حتما گوش کنی.

مهدیار دلکش سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:53 ب.ظ http://joojekhoroos.blogfa.com

سلام
منم خیلی دوسش دارم فرهادو
به نظر من آدمایی که خودشونن همیشه موفقن
فرهادم خودش بود و دلنشین!
تولدتم پیشاپیش مبارک!
اهوازی هستی؟!

ممنون و ممنون.لطف داری.بله من اهوازیم ولی عرب نیستم.اینو گفتم آخه اکثرا فکر می کنن اهوازی ها همه عربن.نه اینکه چیزیشونه ولی خوب من نیستم.

بیکلام چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:39 ب.ظ http://ali-b261.blogfa.com

کجایی دوست من؟؟

اینجا ایران،اهواز

Eldroxo چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:39 ب.ظ

Nice Pic on the left.
ta delet bekhad az in aksa daram, age khasti begoo.

من بلد نیستم این عکسارو عوض کنم عزیزم.مال خود تمه.مرسی سرزدی.تا بعد

رشن چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:41 ب.ظ http://www.b-ordibehesht.blogfa.com/

نامش جاودان که جاودان!

امیدوارم.ارزششو داره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد