من و جنون های بی گاهم...

هرزنویس هایی بر کف دستم

من و جنون های بی گاهم...

هرزنویس هایی بر کف دستم

چرا های من

به ذات پاک و مقدسش سوگند سوالاتی دارم

به پیری و پوسیدگی افکار کهنه ی بشر

مقدمه ای ساده تر برای اغاز نمی دانم

این نیز خود از بنیاد سوالاتم است

چرا نمی توانم خوب اغاز کنم

چرا نمی توانم گل در دستانم بکارم

چرا نمی توانم زنبق را طلا بگیرم

چرا ترک قلبم نمی لرزد

چرا یک عمر ما را عادت داده اند

برای چیز هایی که سال ها حسرت خورده ایم

برای چیز هایی که در اثر این پیکر خاکی

همیشه در ارزوی داشتنشان بودیم عذا داری کنیم

چرا این قلم بی گوهرو بی جوهر

 روی کاغذ پوستی دستانم می لغزد

چرا فقط گفتن زیبایی این صفت دنیایی

از نگفتن تاریکی این صفت اسمان شب

چرا فقط به گفتن این ها قناعت می کنیم

چرا کودک درونم به ترس از شب رها است

چرا وقت ترس بچگی هایش

نگفتیم شب کجا روز کجا شب ماه است

چرا دفتر شعر استادان,این مدرسه کودکانه

میان لایه های باریک قلبم

مثل یک دفتر مشق کهنه خاک می خورد

چرا افکارم در این هوای الوده

حق ساده ی پر زدن ندارد

چرا امواج موسیقی قلبم

میان صدای مرده ی مردم گم شد

چرا فریادم میان خرناس های این بزرگان کوچک عقل حل شد

چرا دفتر مشقم پر از صفر هایی

به گردی روح خالی انهاست

مگر ما را چه شده

دفتر مشق و تمرین ما که محل نمره دادن

محل خالی کردن عقده های ترس از شب نیست

نه ان هم به جوهری از اشک و خون ما

چرا حتی ما نیز افکار ضعیفان را

جلوی چشمشان ملعبه می کنیم

وقت تجربه را به دروغشان سوزاندند

افسوس که وقتم محدود

دو دهه عمر کردم اما دریغا

به انداره ی کل تاریخ اریاشهرم سوختم

نظرات 1 + ارسال نظر
نایت اسکین (رضا ماهوری) دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:57 ب.ظ http://night-skin.com

سلام دوست عزیز

لوگوی وبلاگ شما در بیست وبلاگ نایت اسکین قرار گرفت

موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد