وقتی همه خواب هستید من رویا می پردازم
رنگ ها را با آرزوها تلفیق می کنم
با چوب دستی آهنگ و آوازم آنها را مخلوط می کنم
کمی از این کمی از آن ،از جنس لبخندم،شلوغش می کنم
از اینجا و از آنجا،قطرهای شبنم از جنس اشک هایم،شفافش می کنم
وفتی که لعابش خوب رنگارنگ شد و آرزو ها در آن موج زدند
وقتی که مهتاب بانو با دخترانش آسمانم را نقش بستند
آن وقت بر سر هر بچه می آیم
یکی شب را به اشک درد دعوا ها گریان می خوابد
یکی را از نبود خوردنی می خوابانند
یکی را نوازش ها و بوسه های مادرش می خواباند
شاید تو دیروز را با نوازش خوابیدی
بدان امروز را اینگونه نیز می خوابند
کار من این است صورت را نقاشی کنم
به بخشش یک رویای ناچیز شبش را آرام کنم
من همانم که در تلخ و شیرین همراهتم
انکه سوز دل دردناکش می نوازد ساز قلبت را
اما این را نیز خوب بدان ای دوست
من همان نیز هستم که روزم را گریان به یاد شب بیدارم
عالی بود. یه آهنگ هم بذاری فوق العاده میشه
دارم براش بیس می زنم!
خط ۱۵ و ۱۷ غلط املایی داره! ( ببخشش) یا بخشش؟ ( انکه که ) یا آنکه؟ و خط بعدی... خوب دان ! یا خوب بدان؟؟
می شی ۱۸...
اما من بهت ۲۰ میدم...
واااااااااای!
این یه نظر خیلی قشنگ بود.الان درستش می کنم!
ابتکار عملت عالی بود!
رک بخام بگم زیاد به دلم ننشست!
یه جاهایی از زبان ادبی خارج شده بودی ریتم نوشته ت حفظ نشده بود.
گود لاک
بازم ممنون.خوشحالم کردی.این جود نظر هار و دوست دارم.بیشتر کار می کنم....
سلام
ممنون از نظرت
خوشحالم کردی
ببینم تا حالا شده وقتی کسی رو میبنی ازش بدت بیاد و اخمات تو هم بره؟!
این همون کسی یه که رو دلت بد نقش بسته و به جای کلمه دوستی کلمه تنفر رو قلبت جلوی اسمش حک شده
اینطور نیست؟!!!
راستی مطلبت خیلی زیبا و رویایی بود
موفق باشی
خوب من تا حالا به همچین آدمی بر نخوردم.از تجربیات من خارجه!
من همان نیز هستم که روزم را گریان به یاد شب بیدارم
باحال بود اینش!
قربونت.
من شب ها بیدارم
اگه این شب ها که بیداری فهمیدی چرا بلاگفا باز نمی شه بهم بگو!
سایتت باز نمی شه ولی ممنون سرزدی.
در اولین فرصت میام!
سلام آقا امیر. آخرین بارت باشه بدون خدا حافظی میذاری میری ها!!! یادت باشه!
خیلی خوب بود
موفق باشی.
من که پیغام گذاشتم گفتم دارم می رم.ببخشید خانوم معلم تکرار نمی شه!
مرسی سرزدی!
وقتی همه خوابیدن من بیدارم و روزها که همه بیدارن من میخوابم! پس نتیجه اینکه اینو برا من ننوشتی پس نظر نمیدم!!!
شوخیدم! خوشگل بود ولی از اول تا وسطاش بعدش ریتمش یه جور دیگه شد...
سلام.آره دیگه وقتی میگم من دیونم هیچکی باورش نمی شه!
یه جور بنویس ما که پزشکی می خونیم بفهمیم!!!!(این به اون در!!)
ولی خدایش خوب چیزی نوشتی:«هرز نویسی هایی بر کف دست!!»
حالا بعدا طنز تو می نویسم..........!!!!البته با اجازه!
در آخر:وبلاگت بدرد خودت می خوره.......درست مثل وبلاگ خودم همسایه جان!!!
باشه.دکتر وقتی یه پست در مورد الکترومغناتیس دادم دادم حساب میاد دستت!
با اجازه لینکیدمت!
سلام...خوفی؟؟؟
به روزم پسرم
و منتظر...
یه طرز وحشتناکی خوفم!
من می تونم از نظر سنی بهت بگم دخترم ولی بهتر تو به همون برادر کفایت کنی!
اومدم....
درود بر تو
عالی بود . واقعا لذت بردم .ممنون.
قابلی نداشت.این که سرزدی قابل دار و با ارزش بود!
سلام. شرمنده بازم جامو عوض کردم. تو بلاگفا احساس امنیت نمیکردم. رفتم پرشین بلاگ. لطف میکنی ادرس لینکمو تصحیح کنی؟ راستی سر بزن. عکس یه اغتشاشگرو گذاشتم تو وبم بیا ببین میشناسیش؟
درستش کردم.اومدم!
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و ازنهایت شب حرف میزنم
اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
اگر از آن پنجره کودکی ده ساله دیدی از رویایش آسمان را گرفته و ابرآلود می کند یادی هم از من کن....