اگر از شکوه خاموش تاریکی
کسی از نگاه شیشه ای من نپرسید
نه اینکه نگاهم برقی ندارد
نگاه ها دیگر برقی نمی بینند
سعی به جذابیت کردم
اما افسوس بر این عطر نگاه ها
تلاشم از باران خلوت اندوهم بود
کسی این روزها به اشک بچه ها نمی دهد بها
خط هویت عوض کردم شاید...
اما مهلت نوشتن گرفتند مرا
با سقوط شخصیت ادمکی خود
اگر روزگارم گاهی روز زده
قبلا شبی بود که سر دلش بنشینم
پذیرای اشک هایم به هر کدام از ستارگانش باشد
اما اکنون دلم نشیمنگه اندوه دیگران
اما اکنون که دیروزم به سنگینی فردا ها
دریغ که ندارم امروزم را
اشک ..
تلخه .. تلخ