من و جنون های بی گاهم...

هرزنویس هایی بر کف دستم

من و جنون های بی گاهم...

هرزنویس هایی بر کف دستم

سکوت...

اگر توی این روز های تاریک

توی این تنهایی های گرم

حضور پیدای تنهایی

به داد فریاد سکوتم نرسید

اگر خالی از دلهره های بی سکوت

اگر می گذریم از این نگاه پر فروغ

اگر دست های خاکستری سر می رسند

منم به استقبال می روم با دل و جان

اگر به سوز تار گیتار دلم تاریکم

اگر به اه سنتور دلم روشن شد چشمکم

اگر یک روزی روزگار سر امده

اگر نگاه پنهانش دیگر تر امده

کاش توی این جنگ بی ثمر

با ریختن باران چشمانم

ستاره ها می امدند

امیر....................منم تسلیم در دایره ی تقدیر.................ودیگر هیچ...................

نظرات 1 + ارسال نظر
نوشی سه‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:23 ب.ظ http://tameshki.com

سام ..

از کامنتتون خندم گرفت !!

نظر لطفتونه ..

من هم لینکتونو گذاشتم !!

با ارزوی موفقیت !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد