شب مادری تنهاست
اشکالی ندارد
دستانش سرد اما لطیف است
گله دارد از ما
فروغ نقره فامش را گرفتیم
خاموش کردیم ان را
به انگشتان سرد یخ زدِمان
به خود نبخشیدیم خود را
به هنگام اشک تاریکش
کاش ترکش نمی کردیم
این داغ مادر تنها را
من نیز گیرم دستش را
می دهم بهای سنگین سکوتش را
سلام.فوق العاده بود!!
از شعر من خیلی بهتر شده
خیلی برام جالبه که شما هر موقع بخوای می تونی شعر بگی.
راستی...مرسی که با فونت فارسی و درشت نوشتی.اینجوری خیلی خیلی بهتره!